About myself at Living with Autism workshop

About myself at Living with Autism workshop

سلام
من رضا خامکی هستم و دارای کارشناسی فلسفه از دانشگاه تهران هستم. تشخیص نوعی از اوتیسم را که با تأخیر شناختی و زبانی ارتباط ندارد و چندان به طور جدی گفتار را تخریب نمیکند، گرفته ام. پیشتر، نام این وضعیت سندروم آسپرگر بود. در سپتامبر 2012 تشخیص گرفتم.
وقتی که با این مفهوم آشنا شدم، نهایتا احساس آرامش کردم و معماهای زندگی ام به خصوص بخش‌های کودکی آن، حل شد. چرا مورد آزار دیگر دانش آموزان قرار می‌گرفتم درحالی که من آنها را اذیت نمی‌کردم؟ چرا نمی‌توانستم در بازی‌های گروهی با همکلاسی‌هایم شرکت کنم؟ چرا نمی‌توانستم در ورزش‌های گروهی مثل فوتبال در زنگ ورزش شرکت کنم و به جای فعالیت جسمی جدی، شطرنج بازی می‌کردم؟ چرا در سالن غذاخوری مدرسه بالا می‌آوردم و بوی سوسیس و کالباس همراه همکلاسی‌ام، به من حالت تهوع می‌داد؟ چرا وقتی که نه سال داشتم، درمورد سیاست و ساختارهای سیاسی صحبت می‌کردم و زمانی که ده ساله بودم، خیلی به صبحت و مطالعه درمورد اصطلاحات سیاسی علاقه‌مند بودم درحالی که نمی‌توانستم درمورد وقایع روزمره، ورزش و مسائل کودکانه که کودکان و نوجوانان مایل به صحبت درموردشان هستند، حرف بزنم؟ چرا نمی‌توانستم سایر کودکان و نوجوانان را مثل دیگران جذب کنم و زمانی که تصمیم گرفتم که به روش خودم با آنها شوخی کنم، متاسفانه دلقک نام گرفتم؟ چرا رفتن به ادارات و انتقال از این کارمند به آن کارمند برایم خیلی سخت است و حملات بحران به من می‌دهند؟ چرا چیزهایی بدون قصد بد می‌گویم اما برچسب بی‌ادب و پررو می‌گیرم؟
نزد گفتاردرمان‌گری برای بهبود درک شوخی، شیوه‌های انتقاد قابل‌پذیرش و صحبت با فراز و فرود بیشتر می‌رفتم. داروهایی با تجویز روانپزشک به منظور کاهش و مهار اضطراب و افکار و رفتارهای وسواسی‌ام مصرف می‌کنم. به روانشناسی به قصد تنظیم خشم‌های خودآگاه و ناخودآگاهم و شناخت بهتر خویش، مراجعه می‌کنم. کاردرمانگری را به خاطر  بهبود انعطاف شناختی‌ام در رابطه با انتقال تکالیف، چندکارگی، انتقال توجه، توجه تقسیم‌شده و فهم و پذیرش استثنائات بدون بهم‌ریختگی در متون، قوانین و دستورالعمل‌ها ملاقات می‌کنم. همچنین برای ارتقای فهم قوانین اجتماعی نانوشته، خواندن اظهارات چهره‌ای پیچیده (مثل حالت صورت در رویاپردازی)، تحمل شلوغی و داشتن گپ و گفت طبیعی با راهنمایی‌های کاردرمانگرم، تلاش می‌کنم.

+ نوشته شده در ۱۳۹۶/۰۹/۱۶ساعت توسط رضا |