حرف های یک آسپرگری

متن مرتبط با «شدن» در سایت حرف های یک آسپرگری نوشته شده است

رد شدن از موانع برای درمانگر شدن

  • یک مراجع بیشتر ندارم اما چنین مراحلی را برای درمانگر شدن طی کردم:1-استادم گفت باید غربالگری بشه تو این رشته چه افرادی با چه مسائل عصبی و روانی میان این رشته2- لیستی از افراد طیف اوتیسم گفتاردرمانگر و کاردرمانگر آماده کردم رفتم مطب استادم3- استادم گفت باید برای جایگاهت بجنگی4- رییس کلینیک از دردسرهای من گفت و استادم گفت مسئولیت رضا با من5- استادم گفت رضا باید یک ترم بیشتر بگذرونه کاروزیش رو به خاطر مسائل اجتماعی6- استادم گفت قدرت تو توی ارزیابیه حتی گفت منطقت از همه بچه های کلاس قوی تره ولی نمیفهمم چرا اصرار داری درمانگر بشی ممکنه بشکنی تو این مسیر من میشناسمت7- استاد گفت درمورد مسائل نظریه ذهن (فهمیدن ذهن دیگران) که اصلا وارد نشو8- به خاطر مشکل نظریه ذهن و ناکامی های ارتباطی دچار هذیان شدید توطئه شدم9- هذیان توطئه و مسائل نظریه ذهن و تخیلم تدریجا با کمک درمانگر و استادم حل شدند10- استادم یک کیس اتیستیک نوجوان دارای مشکل فضایابی با یک درمانگر دیگر به من ارجاع داد11- درمانگر دیگر آن کیس تدریجا کنار رفت و من به تنهایی درمانگرش هستم نوشته شده توسط رضا در ۱۴۰۱/۰۲/۲۸ | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چالش های اتیستیک در درمانگر شدن

  • اجتماعی شدن و فهم اجتماعی از مفاهیم انسانی

  • هر چه که سنم کمتر بود، هر چه بیشتر مفاهیم اجتماعی را که درست متوجه نمیشدم، فلسفی میکردم.مثلا در دبیرستان میگفتم بی معناست که بگوییم «خودت باش» چون هر کس خودش است و نمیتواند غیرخودش باشد همانطور که x نمی‌تواند غیرx باشد و x=x. ضمنا من که هستم که خودم باشم؟ من همان هستم که هستم که میتواند صفات مختلفی به خود بگیرد.دیگران به من توضیح می‌دادند که این اصطلاح است و معنای آن را باز متوجه نمی شدم.حالا که شناخت اجتماعی و ارتباطاتم خیلی پیشرفت کرده، به خوبی معنای آن را متوجه میشوم. یاد لودویگ ویتگنشتاین فیلسوف میفتم که از نظر برخی پژوهشگران مثل تونی اتوود و فیتزجرالد دچار آسپرگر بود و خیلی درمورد مسئله ی معنا و فلسفه ی زبان تامل و پژوهش میکرد. دکتر مایکل فیتزجرالد در کتاب Succeeding in College with Asp,اجتماعی,اجتماعی ...ادامه مطلب

  • عادی شدن رفتار نه عادی شدن ذهن

  • عادی شدن رفتار نه عادی شدن ذهن تصور کنید که همین متنی را که اکنون میخوانید، با این که کاملا واقعی به نظرتان است، بگویید که این توهم شماست.برخی از افراد دچار اسکیزوفرنی باهوش بدین شکل میتوانند سازگازی اجتماعی شان را به دست آورند مثل جان نش. توهمات او از بین نرفت اما با کمک هوش و تلاش و کمک همسرش به قوانینی دست یافت تا برخی از چیزهایی که مغزش آن ها را کاملا واقعی درک میکرد، آن را تخیلی در نظر بگیرد گرچه کاملا واقعی حس میکرد. نتیجتا نمیتوان گفت او واقعا غیراسکیزوفرن شده بود چون توهماتش را از دست نداده بود بلکه توانسته بود توهماتش را تشخیص دهد.مشابه این روش است که برخی از افراد دچار اوتیسم از نظر ,عادی,شدن,رفتار,عادی,شدن,ذهن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها